تا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري؟

شاعر : فخرالدين عراقي

چون مي‌شويم عاشق بر چهره‌ي تو باريتا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري؟
مسکين کسي کزان گل قانع شود به خاري!از گلبن جمالت خاري است حسن خوبان
بنماي عاشقان را از طره‌ي تو تاريخواهي که همچو زلفت عالم بهم بر آيد؟ژ
ديدار مي‌نمودي، هر روز يک دو باري؟آن خوشدلي کجا شد؟ وان دور کو که ما را
با دولت وصالت خوش بود روزگاريما را ز هم جدا کرد ايام ورنه ما را
تا روي تو ببيند يک دم اميدواريدر پرده چند باشي؟ برگير برقع از روي
از وصل تو چه حاصل، ما را جز انتظاري؟در انتظار وصلت جانم رسيد بر لب
اندر رخت ببيند رخسار هر نگاريجام جهان نمايت بنماي، تا عراقي